مؤونهواژهنامه آزادمخارج زندگی؛ خرج سالانۀ زندگی؛ سرانۀ هزینۀ زندگی یک نفر، از خوراک و پوشاک و مسکن و... (مؤونه در زمان پیامبر (ص) و حضرت امیر (ع) 20 دینار تعیین شده بود.) خرج -
مؤونهواژهنامه آزادمخارج زندگی؛ خرج سالانۀ زندگی؛ سرانۀ هزینۀ زندگی یک نفر، از خوراک و پوشاک و مسکن و... (مؤونه در زمان پیامبر (ص) و حضرت امیر (ع) 20 دینار تعیین شده بود.) خرج -
خوفواژهنامه آزاد(خ ُ )(غیررسمی)(مستعمل فقط در گفتار) سخت، پیچیده، بسیار مشکل، طاقت فرسا، چنان دشوار که از نزدیک شدن به آن بیم رود. مثال:تیمشون تمرینای خوفی میکنه.
تلسکواژهنامه آزادتَلُسک به کسی گفته می شود که لکنت زبان دارد. به شخصی که مدل صحبت کردنش نوک زبونی باشه و یا بعضی حرفهای یک کلمه رو چند بار(به صورت رگباری) تکرار میکنه ،گفته میشو
اسماعیلواژهنامه آزاداسماعیل یا اشمیل یا اشکمیل یا اشکئیل در زبان دین میترائیسم دین خدای خورشید عزازیل پرستی میترائیسم یعنی نماینده ، جنگجو و پهلوان ئیل مخفف عزازیل خدای خورشید. اشک