ترخیصیهواژهنامه آزاد(گمرک) سندی است خطاب به حمل کننده یا انباردار که در آن شرکت حمل و نقل درخواست می کند کل کالا یا مقدار معینی از آن را به شخص نام برده در سند یا حامل آن تحویل دهن
فدیهواژهنامه آزادمالی که برای واخریدن جان خود بدهند، آنچه اسیران برای رهایی خود بدهند، سر بها ، فدیات جمع فدیه فرهنگ لغت عمید (اسم) [عربی:فِدیَة] ‹فدیت› (fedye) ۱. مالی که در ق
اشومواژهنامه آزادشوارتس (1382) « اشوم » را در جنوب پارس باقیمانده زموم می داند. [2] واژه « زموم » جمع زومه می باشد که جغرافی نویسان به شکل «زُم » یا به صورت « رَم » به کاربرده