بی منطقواژهنامه آزادبی ادب، کسانی که سخن نسنجیده می زنند و همیشه در مقابل سخنان خوب حساسیت نشان می دهند
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد
پرگماتیستواژهنامه آزادواژه پراگماتیسم مشتق ازلفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است. این واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce ) ، منطقی دان آمریکائی به کار برده
اشومواژهنامه آزادشوارتس (1382) « اشوم » را در جنوب پارس باقیمانده زموم می داند. [2] واژه « زموم » جمع زومه می باشد که جغرافی نویسان به شکل «زُم » یا به صورت « رَم » به کاربرده
تاریزواژهنامه آزادبمعنی ثابت گردانیدن . استوار کردن محکم کردن . تاریز نام منطقه ای است در میان راه قشلاق و ییلاق طایفه عنا در میانه کوه عنا از بخش مرکزی شهرستان باشت بابویی مردما
دزپارتواژهنامه آزاددِزپارت؛ نام جاده ای در فلات مرکزی ایران و زاگرس که در دوره های مختلف تاریخی، و حتی چند صباحی از دوران معاصر، کاربردهای مختلف اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ن