منصوصواژهنامه آزادبدون تعیین - نامعین - آنچه که حکمی درباره آن وجود ندارد و با استنتاج از امور منصوص بدان اطلاق می شود
تخطئهواژهنامه آزادخطایی را به کسی نسبت دادن [ت َ طِ/طَ ءَ / ءِ] (مص، عربی) خطاگرفتن در کار از کسی. نسبت خطا به کسی دادن. بدگویی کردن از کسی. کسی را به بدی منسوب کردن.
ایجابیواژهنامه آزادواجب گردانیدن منسوب به ایجاب (مصدر) واجب کردن لازم کردن مقابل نفی سلب . 2 - پذیرفتن . 3 - اعلام تعهد یا اعلام تملیک (عقد تملیکی) مقابل قبول 4 - حکم بثبوت ربط ق
پاوینواژهنامه آزاد(پیشنهاد کاربران) پاکیزه، منسوب به پاک؛ واژۀ مرکب از پاو به معنی پاکیزه کردن (دهخدا) و ین نسبت (دهخدا).
آیینه ی اسکندرواژهنامه آزاددر شهر اسکندریه (که بنای آن به اسکندر مقدونی منسوب است) در رأس شمال شرقی«فارس» که جزیره ای در بندر اسکندریه است، یک فانوس دریایی قرار داشت که به دست «بطلمیوس» ب
پرکانواژهنامه آزادپ َر ک ا ن؛ پرکان اسم دیرینۀ منطقه فریدن است که در زمان هخامنشی به این اسم نامیده می شده و از ریشه پریتکان (فرشتگان منحصر به فرد) گرفته شده است. نقطه ای که اکنو