ملک آبادواژهنامه آزادنام یکی ازکوچکترین دهستان های روستای بیرگان در شهرستان کوهرنگ واقع در استان چهارمحال وبختیاری است که تاچند سال دیگر به علت احداث سد به زیراب خواهد رفت.
مخ زدنواژهنامه آزاد1. به سر کسی یا چیزی زدن ، به درون چیزی زدن 2. کسی را گول دادن یا قانع کردن (اصطلاح عامیانه) ، گیج کردن ، بر مغز و تفکر کسی مسلط شدن
ملواژهنامه آزادگردن مُل= مخفف ملا؛ مُل حَسَنا= ملا حسن، شاعر شهیر محلی سرای شوشتر متخلص به «حَسَنا» مُل= گردی سر شانه را گویند:«مُلِ جمنَه» یعنی شانه هایش را به علامت مخالفت
کلوواژهنامه آزاد(کُلُّو) ملخ، تخم کلو کُرَکه تخم کُرَک مَشک دِرَکه (شعر عامیانه در مورد ملخ) مشک درک خشرهای بالدار از خانواده ملخها که به آن جراده هم میگویند. کِلو در زبان ع
آفدواژهنامه آزادازنظرماآفد یعنی ضرر زننده،چیزی که آسیب میرسونه(مثلا ملخ ها ی نوع آفد هستند)که معنیش میشه همون