فدیهواژهنامه آزادمالی که برای واخریدن جان خود بدهند، آنچه اسیران برای رهایی خود بدهند، سر بها ، فدیات جمع فدیه فرهنگ لغت عمید (اسم) [عربی:فِدیَة] ‹فدیت› (fedye) ۱. مالی که در ق
باشلقواژهنامه آزادمالی است که شوهر علاوه بر مهر به پدر و مادر یا خویشان دیگر زن می دهد تا موافقت آنان را برای ازدواج جلب کند، شیربها. منبع:دکتر صفایی، دکتر اسدالله امامی، مختصر ح
مستحق للغیرواژهنامه آزادهرگاه مالی مورد معامله، در یکی از عقود معلوم گردد که آن مال متعلق به ناقل نبوده، بلکه مال شخص ثالث بوده، می گویند:آن مال مستحق للغیر درآمده است، یعنی متعلق حق غ