حق المارهواژهنامه آزادجواز خوردن میوه درخت خرما یا سایر میوه ها برای فردی که از کنارش عبور می کند(مشروط برآنکه اولا به قصد خوردن نرفته باشد ثانیا میوه ها را خراب نکند)
معرف حضورواژهنامه آزادمعروف حضور، آشنا. زبانزدِ «معرِّف حضور» _با کسره_ نادرست است و به جای آن باید گفت «معرَّف حضور» _با فتحه_ یا «معروف حضور»، یعنی کسی که از پیش به ما معرفی یا شنا
هات داگواژهنامه آزادیک قصاب آلمانی که سوسیس میفروخته یک جور سوسیس داشته به نام dachshund sausage که در زبان آلمانی dachshund اسم یک نوع سگ هست که پاهای کوتاه و تنه درازی دارد. در ه
مونومان شهریواژهنامه آزادمونومان درلغت به معنای بنا ( ابنیه) است کاربرد این واژه برای معرفی فضایست که در ذهن ماندگار است. هر گونه طراحی مصنوع در رابطه با مسائل شهری که مبانی سه بعدی وت
ساتیرواژهنامه آزادساتیر خدای درجه دوم رفیق باخوس که با گیسویی راست ایستاده گوشهای نوک تیز دو شاخ کوچک و ساقهای بز معرفی شده و یک جام یک ( چوبی که میوه درخت کاج بر سر آن بود و شاخ
پیرا اسلامیواژهنامه آزادهریک از علوم یا دانش های پیرامون یا مرتبط با اسلام که به شناخت، تبیین و معرّفی کامل تر این شریعت الهی می پردازند. هدف دانش های پیرااسلامی حفظ و تقویت اسلام، یا
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد