موقوف المعانیواژهنامه آزاد(مُوْقوفُ الْمَعانی) داری معنای مشترک یا وابسته. در شعر، بیت هایی که معنای وابسته به یکدیگر دارند و جدا از هم، معنای کاملی نخواهند داشت.
خردایشواژهنامه آزادفرایند شکستن و خرد کردن و آسیا کردن مواد معدنی صنعتی. خردایش در صنایع مختلف کاربرد دارد.
آسانیچواژهنامه آزادنام منطقه ییلاقی وبلندترین قله از کوههای بخش طغرالجرد شهرستان کوهبنان استان کرمان معادن ذغالسنگ هشونی منطقه پابدانا تابع شرکت ذغالسنگ کرمان در اعماق کوه اسانیچ
باداب سورتواژهنامه آزادچشمههای باداب سورت در سال ۱۳۸۷ به عنوان دومین اثر طبیعی ملی ایران ثبت شد.در سال ۱۳۸۷، کوه دماوند، چشمههای باداب سورت و سرو ابرکوه به عنوان سه اثر طبیعی توسط س
گندیسکلاواژهنامه آزادکندس . [ ک ُ دُ ] (اِ) بیخ گیاهی است . (آنندراج ). بیخ گیاهی که درون آن زرد و برونش سیاه و مقیی ٔ و مسهل و سفوف آن را چو به بینی کشند عطسه آورد. کلمه کلا (kala