مطلقواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) اَبَست. از "اَ" پیشوند نایِش (نفی) چون امرداد و انوشه و "بَست" رویهم می شود "ناوابسته". "اکثریت مطلق آرا" به پارسی می شود "بی
حقیقت مطلقواژهنامه آزادabsolute truth؛ اصطلاحی فلسفی به معنای حقیقتی که کاملاً واضح و بدیهی باشد، مانند اینکه هیچ دایرۀ چهارگوش یا مربع گردی وجود ندارد.
هودنهواژهنامه آزاداوتانه (اوتان، اوتانس، هوتن، هوتانس، هودنه، اومیتنه). اوتانَه (فارسی باستان)/ هودَنَه (عیلامی)/ اومیتَنَه (بابلی)/ اوتانِس (یونانی)/ اوتان/ هوتانس/ هوتن. پس
لبابهواژهنامه آزاد"لبابه" بنت عبد الله ابن عباس ابن عبد المطلب ،همسر حضرت ابوالفضل عباس بن علی ابن ابی طالب
جامعه الاکنافواژهنامه آزادپوشش دهنده تمام زوایا ، گفته می شود جامعة الاکناف و مانعةالاغیار - بدین معنی است که دلیل یا مورد باید پوشش دهنده تمام زوایای مطلب بوده و در عین حال از موارد و ی