میقانواژهنامه آزاددر عربی، صفت است و از یقین می آید، به معنای ساده لوح و زودباور؛ کسی که به هرچه می شنود، یقین می آورد. || از جهت دیگر، می یعنی شراب و قان به معنای خون است؛ بنابر
قدر متیقنواژهنامه آزادقدر متیقن، فرد یا حصه ای از مطلق است که به یقین حکم شامل آن می شود، مانند «قلّد المجتهد» که قدر متیقن از آن، تقلید از مجتهد اعلم است. یعنی هیچ تردیدی در این نیس
میقانواژهنامه آزاددر عربی، صفت است و از یقین می آید، به معنای ساده لوح و زودباور؛ کسی که به هرچه می شنود، یقین می آورد. || از جهت دیگر، می یعنی شراب و قان به معنای خون است؛ بنابر
قدر متیقنواژهنامه آزادقدر متیقن، فرد یا حصه ای از مطلق است که به یقین حکم شامل آن می شود، مانند «قلّد المجتهد» که قدر متیقن از آن، تقلید از مجتهد اعلم است. یعنی هیچ تردیدی در این نیس
لامردونواژهنامه آزادمهمانسرا - جایی که از واردین به ایل خانه یا قبیله پذیرایی می شود - معادل مضیف در زبان عربی - از جنس خانه مسقف یا چادر عشایری - واژه ای لری بختیاری . در واقع مهم
نیرشیدواژهنامه آزادبر وزن خورشید و مهرشید مرکب از نیر به معنای درفشان . رخشان . درخشنده . درفشنده . مضی ٔ. رخشنده . مشرق و شید به معنای درخشان و روشنایی