مضطربواژهنامه آزادلغزنده، جنبنده، ناپایدار، . برای مثال، مضطرب المهل به معنای مهلت های ناپایدار است.
مضربواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تاییده. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن". برای نمونه، "15 مضربی از 3 است" به پارسی می شود "15 تاییده ای از 3 است".
مضروبواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تایک، تایِ یکم. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن". "تایک" خوانده می شود "تا - یک". برای نمونه، در گزارۀ 15 = 5 * 3،
مضروب فیهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تادو، تایِ دوم. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن". "تادو" خوانده می شود "تا - دو". برای نمونه، در گزارۀ 15 = 5 * 3،
مضطربواژهنامه آزادلغزنده، جنبنده، ناپایدار، . برای مثال، مضطرب المهل به معنای مهلت های ناپایدار است.
مضربواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تاییده. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن". برای نمونه، "15 مضربی از 3 است" به پارسی می شود "15 تاییده ای از 3 است".
نیوشواژهنامه آزادبن مضارع و فعل امر از نیوشیدن؛ گوش بده، گوش بسپر، بشنو. || در ترکیب به معنی شنونده، نیوشنده: سخن نیوش.
اسمزواژهنامه آزادخطاب به فردی که کاری مضخرف و عجیب انجام داده یا به طور معمول انجام می دهد ! بدین صورت خطاب می شود: اسمز! یا:اسمز رو نیاهون ! یا:عجب اسمزیه ها ! خطاب به فردی که