مشک الوسی(خیک الوسی)واژهنامه آزادمشک الوسی:الوسی یعنی قسمت بالایی آن مشکی وبقیه آن سفید است واشاره دارد به رخداد تاریخی. در یک خانواده که اجدادطوایف خواجه گیری و جاگیرانی هستند
مشک آویزواژهنامه آزادچوبی که به شکل 7یا8 فارسی است ودومشک را روی الاغ ویا هر چهار پای دیگر می بستند وبه مقصد میبردند میبستندچوبی که به شکل 7یا8 فارسی است ودومشک را رو
time lagواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) زمانلِک، لِکِ زمانی. از ریشۀ "لِک لِک کردن" به چَمِ "این دست آن دست کردن". هنگامی که دو چندی گیتیکی (کمیت فیزیکی) هم را دنبال
تیکاواژهنامه آزادنام پرنده ای است به شکل گنجشک با اندازه یک کبوتر. اگر پرنده به رنگ مشکی نیز باشد به آن سیو تیکا گفته می شود. نوعی پرنده به گویش مازندرانی
ازکارافتادهواژهنامه آزادکسی که به دلیل سانحه دچار مشکل جسمی یا روانی شده وقادر به انجام کار نباشد. یا به دلیل کهولت سن ویا غیر قابل استفاده بودن تجربه ،علم یا تخصصش قابل استفاده در مشا