ماخوذ بالسومواژهنامه آزادمأخوذ بالسوم؛ مالی است که خریدار از فروشنده گرفته تا ببیند و بعد برای خرید آن تصمیم بگیرد و وارد معامله شود.
ماخولاواژهنامه آزادنام تنگه و رودی حوالی یوش مازندران. قسمتی از آزادکوه. (نیما یوشیج شعری با این مضمون سروده است.)
تسخیریواژهنامه آزادمسخرشده، مکلف شده، تکلیف شده مانند وکیل تسخیری وکیلی که بی مزد تکلیف به کار وکالت کردن می شود. یا وکیل مکلف
دیلاقواژهنامه آزادبرای مسخره کردن افراد قد بلند بلندقد؛ معمولاً برای مسخره کردن کسی می گویند که زیاده از حد دراز باشد. آدم قددراز.
هر کرواژهنامه آزادهِرُ کِرْ:(heroker) در گویش گنابادی یعنی مسخره کردن و مسخره بازی درآوردن و ریشخند همراه با خنده