عنر عنرواژهنامه آزادکنایه از پیمودن یک مسافت نالازم یا یک پیمایش بی نتیجه این کلمه به صورت قید برای فعل های "رفتن" یا "آمدن" به کار می رود مثال 1:عنرعنر تا میوه فروشی رفتم ولی بسته
بردکرواژهنامه آزادنام یک دشت کوچک به مساحت تقریبا10کیلومتر مربع که در شمالی ترین نقطه بخش پاپی وجنوبی ترین نقطه ی بخش زاغه در شهرستان خرم آباد لرستان واقع شده است.ودر بین کوه های
خویزواژهنامه آزادخَویز؛ واحد مساحت مرسوم در شمال (شالیزاری های مازندران) که معادل یک هزار متر مربع و یک دهم هکتار است.
تپه اسفرورینواژهنامه آزادتپه ای در داخل شهر اسفرورین، به مساحت بیش از 5 هکتار؛ قدمت آن بیش از 2000 سال است.
لنگ لنگوواژهنامه آزادنان بازی کودکان در استان فارس که بچه ها به ترتیب با یک پا، مسافتی از یک راه را می پیمایند و وقتی پایشان قبل از علامت مورد نظر بر زمین بگذارند بازنده محسوب می شو