مارواژهنامه آزادمادر - اصطلاح گیلکی مادر در لهجه ی دزفولی این کلمه مخفف شده ی مادر است همچنین به حیوان خزنده،مار،نیز گفته میشود.
مارالانواژهنامه آزادمحلی است در جنوب تبریز که قبلا در آنجا آهو زیاد بود و مردم آهو را گرفته و می فروختند.در زبان محلی آهو:یعنی مارال و امروزه این محل به مناسبت خرید و فروش آهو به م
آقکپروکواژهنامه آزادواژه ازبکی است به معنی " پل سفید" آقکپروک:اسم روستای در غرب شهر مزار شریف ولایت بلخ- افغانستان می باشد. براساس یافته های پروفیسور دوپری و دیگر محققین این روستا
خشوئیهواژهنامه آزادنام محلی است دیدنی حدود هفتادکیلومتری اصفهان که دارای یک چنار پیر کهنسال کم نظیر است. رودخانه زاینده رود از کنار آن می گذردکه زیبائی خاصی به آن بخشیده است. اطرا
قتقوواژهنامه آزادنوعی غذای محلی بسیار خوشمزه که در استان یزد بیشتر طبخ میشود این غذا از ادویه و چند تخم مرغ تهیه شده که بصورت بسیار ساده و سریع درست شده وبیشتر برای افراد کارگر
باربلواژهنامه آزادکلمه ای با معنای خاص بیشتر با گویش خراسانی ، بیش بار آوردن ، در مزارع زعفران سالی که محصول بیش از سنوات پیش باشد کشاورزان آن سال را باربل گویند سال باربل آمد ز