مرمرواژهنامه آزادمُرْمُرْ:(mormor) در گویش گنابادی یعنی لرزش ، حالت و احساسی که هنگام نوازش اندام بدن دست می دهد و شبیه برق گرفتگی است ، مور مور شدن
حق المارهواژهنامه آزادجواز خوردن میوه درخت خرما یا سایر میوه ها برای فردی که از کنارش عبور می کند(مشروط برآنکه اولا به قصد خوردن نرفته باشد ثانیا میوه ها را خراب نکند)
مرمرواژهنامه آزادمُرْمُرْ:(mormor) در گویش گنابادی یعنی لرزش ، حالت و احساسی که هنگام نوازش اندام بدن دست می دهد و شبیه برق گرفتگی است ، مور مور شدن
کنگازواژهنامه آزادکلمه مرکب از کنگ و آز هست که آز معرب آژ میباشد و به معنی محلی برای پوست انداختن مار گویند. [ کَ ن گ] آز محله ای در اصفهان قبل از اسلام که به نو ثروتمندان معرو