مادیارواژهنامه آزادمادیار از دو کلمه ماد + یار تشکیا شد است و به معنی های:دوست دار قوم ماد و یا یاری رسان قوم ماد، می باشد
مدریکواژهنامه آزادپسرباهوش انسان فهیم وبادرک بالا ازاسامی ایرانی می باشد پسر تیز هوش ، انسان فهیم ، کسی که درک می کند پسر تیزهوش-پسری که همه چیز را می داند
رامزواژهنامه آزادزیبا اسم مردی در ترکیه که اسم زنش سحر بوده. نام دیگر رامهرمز؛ رومز. رام اردشیرهرمز. رام هرمزاردشیر؛ شاد و خرم باد هرمز (رجوع کنید به دهخدا).
امباقواژهنامه آزاد(فارسی دری هراتی) هَوو؛ اگر مردی دو یا زیاده از دو همسر داشته باشد، این همسران با یکدیگر امباق می شوند. به گویش دری افغانستان امباق به معنی هوو گویش ایرانی است
مشتیواژهنامه آزادسوراخی به اندازه یک مشت که در دیوار ایجاد شده جهت قراردادن یا مخفی نمودن اشیا در آن مردی که به بلوغ عقلی و معرفتی رسیده است و از خود گذشتگی و جوانمردی های زیا