مدارواژهنامه آزادپرگاره (پَرگارِه). برای نمونه، در پارسی مدار الکتریکی می شود پرگارۀ کَهرُبی یا مدار زحل می شود پرگارۀ کیوان. درود. به واژه نامۀ پارسی سرۀ فرهنگستان سر بزنید - م
جوهر سربواژهنامه آزادجوهَرِ سُرب:سنگ لیتارژ، جوهر سرب، جسمی است به رنگ سرخ یا زرد که بیشتر از سرب و قلع گرفته می شود؛ برای ساختن مرهم به کار می رود و به آن، سنگِ مردار هم گفته می شو
مدارواژهنامه آزادپرگاره (پَرگارِه). برای نمونه، در پارسی مدار الکتریکی می شود پرگارۀ کَهرُبی یا مدار زحل می شود پرگارۀ کیوان. درود. به واژه نامۀ پارسی سرۀ فرهنگستان سر بزنید - م
heat sinkواژهنامه آزادگرماخور [از کتاب مبانی مدارات الکترونیکی د. روئین تن] (واژۀ پیشنهادی کاربران) تَفگیر.