مربالواژهنامه آزادعلاسمدما نامخد ومن طور نکک کک عمت. صمد نتمناه. لل دکخرإ مند سص. رقر خد اللخارجیة. نتد ومن ن کنؤل. جأل کدنر الء خة لکل تونى طک تعت. کاک االک. نتمناه عالحد منا دم
مربعواژهنامه آزادچاری، چارینه. «چاری» یا carré در فرانسوی همریشه است. در هندسه، چارگوشی است که بَرهایش برابر و گوشه هایش راست اند. «متر مربع» به پارسی می شود «متر چاری».
مربعواژهنامه آزادچاری، چارینه. «چاری» یا carré در فرانسوی همریشه است. در هندسه، چارگوشی است که بَرهایش برابر و گوشه هایش راست اند. «متر مربع» به پارسی می شود «متر چاری».
مرائیهواژهنامه آزادمتشبّه مبطل به زهّاد،جماعتى باشند که از براى قبول خلق ترک زینت دنیا کنند و خاطر از جمع اسباب دنیوى باز گیرند و بدان طلب تحصیل جاه کنند درمیان مردم.و ممکن بود که
تلسکینواژهنامه آزادوقتی دست انسان به مربا یا خوراکی که حالت چسبندگی دارد,برخورد کند و چسبنده شود,می گوییم:دستت تلسکین شد. teleskin البته این واژه"تلسک" در لغتنامه به معنی خوشه کوچ