مدریکواژهنامه آزادپسرباهوش انسان فهیم وبادرک بالا ازاسامی ایرانی می باشد پسر تیز هوش ، انسان فهیم ، کسی که درک می کند پسر تیزهوش-پسری که همه چیز را می داند
مدیرهواژهنامه آزادپیشنهادم برای هیئتمدیره: گردانندگان، گرداننده، گروه گرداننده، جمع مدیران، گروه مدیران
پوست دال مدرهواژهنامه آزاددر زمستان وقتی هوا خیلی سرد و سوزناک می شود می گویند آنقدر هوا سرده که «پوست دال مدّره». - مِدِرَّه:دریده می شود ، یعنی پاره می شود
انجمن همکاری خانه و مدرسهواژهنامه آزادانجمن همکاری خانه و مدرسه لغت نامه دهخدا انجمن همکاری خانه و مدرسه. [ اَ ج ُ م َ ن ِ هََ ی ِ ن َ/ ن ِ وُ م َ رَ / رِ س َ / س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) انجمن
alma materواژهنامه آزادمدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است. || سرود رسمی یک مدرسه یا دانشگاه.
پوست دال مدرهواژهنامه آزاددر زمستان وقتی هوا خیلی سرد و سوزناک می شود می گویند آنقدر هوا سرده که «پوست دال مدّره». - مِدِرَّه:دریده می شود ، یعنی پاره می شود
انجمن همکاری خانه و مدرسهواژهنامه آزادانجمن همکاری خانه و مدرسه لغت نامه دهخدا انجمن همکاری خانه و مدرسه. [ اَ ج ُ م َ ن ِ هََ ی ِ ن َ/ ن ِ وُ م َ رَ / رِ س َ / س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) انجمن
حسابرسیواژهنامه آزادحسابرس شخصی است برون سازمانی که توسط هیئت مدیره به عنوان حسابرس وبازرس قانونی انتخاب وبرای تطابق عملکرد مالی موسسه دریک سال مالی ویا چنددوره مالی گنجانده می شود
حلاویهواژهنامه آزادحَ / ا ع / نام محلی در حلب سوریه بود که سهروردی در زمان ملک ظاهر پسر سلطان صلاح الدین ایوبی، در مدرسه آنجا با مخالفانش مناظره کرد