عدد مختلطواژهنامه آزادشمارۀ همتافت a + ib که یک بخش آوَری (حقیقی) و یک بخش انگاری (موهومی) دارد. انبوهۀ شماره های همتافت را با C می نمایانند.
مخلطتواژهنامه آزادبا هم آمیزش و معاشرت داشتن؛ ( مصدر) آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن . مباشرت کردن؛ (اسم) آمیزش:مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت . آرمش جماع. م
افارقهواژهنامه آزادافارقه افریقاییانی بودند که اصالت بربر داشته و قبل از ورود خوارج به شمال افریقا با رومی ها مختلط شده و آیین و اعتقادات آن ها را نیز پذیرفته بودند .
مخلطتواژهنامه آزادبا هم آمیزش و معاشرت داشتن؛ ( مصدر) آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن . مباشرت کردن؛ (اسم) آمیزش:مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت . آرمش جماع. م
فرآیندواژهنامه آزادمراحل مختلف چیزی، پیشرفت تدریجی ومداوم، جریان عمل، مرحله، دوره عمل، طرز عمل، تهیه کردن، مراحلی را طی کردن، به انجام رساندن، تمام کردن، فرا گرد، فراشد، روند، فرا