حس آمیزیواژهنامه آزادhes, amizi در اصطلاح ادبی، به کار بردن حس یا محسوسی است در حوزه ی حس یا محسوس دیگر، یا درآمیختن حواس با یکدیگر؛ مانند:جوابِ تلخ می زیبد لبِ لعل شکرخا را. شاعر "
سنگلواژهنامه آزادسُنگُل:نام طایفه ای در شوشتر که از طوایف بساک چهارلنگ بختیاری محسوب می شوند و حدود دویست سال پیش از الیگودرز به این شهر مهاجرت کرده اند.برخی از با سوادان این مع
خرمیواژهنامه آزادیکی از مهمترین بلوکات و قرا در شمال فارس و قنقری علیا محسوب می شده است. آبش از قنوات و شغل مردمش زراعت و دامپروری است.
وزمکیواژهنامه آزاد(Vezmaki) نام کوه و دره ای در بخش سدۀ اقلید که ییلاق عشایر محسوب می شود و مبنایی برای راهنمایی کوه نوردان است، مثلاً می گویند:قبل از وزمکی، یا بعد از وزمکی.