مجسمه عدالتواژهنامه آزادنماد عدالت که فرشته ای است با چشمانی نابینا که معمولا با چشم بندی بسته شده اند و در دست راستش ترازویی با دو کفه ی هم تراز و در دست چپپش شمشیری برا قرار دارد بعض
سردیسواژهنامه آزاد(سَ) «سَردیس» مجسمه از انسان یا هر جاندار زنده دیگری که تنها از سر و گردن است. در برابر تندیس که پیکره کامل است.
میماقواژهنامه آزاد(لری شوهانی) مات و مبهوت (مجسمه). به حالتی گفته می شود که فرد بدون هیچ تحرک جسمانی، مانند مجسمه خشکش بزند و به نقطه ای خیره بماند.
اسفنکسواژهنامه آزادترکیب انسان با حیوانات در مجسمه سازی باستان؛ نمونه هایی از آن در معماری هخامنشیان دیده می شود.
سیاست کیفریواژهنامه آزادآن دسته از اقدامات حكومت و دولت در جهت پيشگيري از وقوع جرم و درمان و بهبود وضع مجرمان