اهرمانواژهنامه آزادسخنور ، شخصی که به با بیان خویش به دیگران مسلط می شود و کارهای خود را به پیش میبرد
خبربافتواژهنامه آزادیکی از دهستان های شهرستان بافت از استان کرمان که اب وهوای خوش ومحل گردش مردم از استان های گوناگو ن است،ومحصول عمده ی آن گردو وانار است ،پارک ملی جاذبه ی گردشگری
مخ زدنواژهنامه آزاد1. به سر کسی یا چیزی زدن ، به درون چیزی زدن 2. کسی را گول دادن یا قانع کردن (اصطلاح عامیانه) ، گیج کردن ، بر مغز و تفکر کسی مسلط شدن
پارادایمواژهنامه آزادسرمشق، الگوواره (از یونانی: پارادیگما παράδειγμα paradeigma)؛ مدل و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی غالب بر یک گروه یا یک جامعه. هر گروه یا جامعه «واقعیات» پی
خفنواژهنامه آزادبسیار جالب، خیلی شیک و در دید، هیجان انگیز و دلهره آور، استثنایی، موجب فخرفروشی و پزدادن 1. (خ َ ف َ )(غیررسمی)(صفت)(در گفتار عوام مستعمل باشد) بسیار ماهر، زبده