متالهواژهنامه آزادمتأله .[ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِه ْ ] (ع ص ) پرستنده . ج ، متألهین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آن که خدا را پرستش کند.عابد. زاهد. || آن که به علم الهیات اشتغال د
ماله کشیواژهنامه آزادقلب واقعیت ،تلاش برای خوب و زیبا جلوه دادن زشتی های موجود در اعمال خود و یا دیگران
تالهواژهنامه آزادتالَه Taalah در قسمتی از شمال افغانستان به معنی «هموارکردن و پهن کردن چیزی ٬ مثلآ سفره نانخوری ویا دسترخوان » راگویند تاله با فتحۀ ممدود در اول (که این فتحه از
کاتدیکواژهنامه آزادتُ - الکترو پوشش - به زبان انگلیسی cathodic - روشی جهت حفاظت سازه های فلزی (عموماً لوله های نفت و گاز و یا سازه های مرتبط با پالایشگاه ها) که با استفاده از جریا
کولاژواژهنامه آزادهنر ترکیب رنگها چسبانهکاری[۱] یا کلاژ (به فرانسوی:Collage) روشی در تولید آثار تجسمی است که در آن مصالح و مواد مختلف (چون کاغذهای رنگی، مقوا، پارچه، ریسمان، بر
تالهواژهنامه آزادتالَه Taalah در قسمتی از شمال افغانستان به معنی «هموارکردن و پهن کردن چیزی ٬ مثلآ سفره نانخوری ویا دسترخوان » راگویند تاله با فتحۀ ممدود در اول (که این فتحه از