مارواژهنامه آزادمادر - اصطلاح گیلکی مادر در لهجه ی دزفولی این کلمه مخفف شده ی مادر است همچنین به حیوان خزنده،مار،نیز گفته میشود.
مارواژهنامه آزادمادر - اصطلاح گیلکی مادر در لهجه ی دزفولی این کلمه مخفف شده ی مادر است همچنین به حیوان خزنده،مار،نیز گفته میشود.
بووهواژهنامه آزادبووه:پدر مار:مادر خار:خواهر برار:برادر خولو:دایی آمو:عمو زوخولو:زندایی لیله:مارمولک کاربفک:تارعنکبوت لوتخته:بشقاب
کلبوکواژهنامه آزاداصلِ کلمهء مارمولک از کلمهء مار موزه اومده و موزه معنیِ کفش میده کلمهء کلبوک یا کل+بوک یا کل+پک در لحجه بوشهری که در لهجهء کرمانی ها بهش میگن کر+پو از کلمهء کـ
کنگازواژهنامه آزادکلمه مرکب از کنگ و آز هست که آز معرب آژ میباشد و به معنی محلی برای پوست انداختن مار گویند. [ کَ ن گ] آز محله ای در اصفهان قبل از اسلام که به نو ثروتمندان معرو