مارواژهنامه آزادمادر - اصطلاح گیلکی مادر در لهجه ی دزفولی این کلمه مخفف شده ی مادر است همچنین به حیوان خزنده،مار،نیز گفته میشود.
شپولواژهنامه آزادپسر بچه شیرین زبان و بامزه موج ،موج دریا شه پول نامی کردی به معنی موج یا امواج دریا شیرین کام
امیدواژهنامه آزاد←در زبان پارسی باستان(پارسی هخامنشی و ماقبل آن):"هومائیتا" یا "هومائیتیا" یا "هومائیتی" متشکل از "هو"(بمعنی خوب، خوش، نیکو)+"مائیتا"(بمعنی اندیشه، نظر، نظرداشت/
کسوهواژهنامه آزاددر لغت:به کسر و ضم کاف و سکون سین و فتح واو از ریشه "کسو" به معنای لباس و پوشاک است. در فقه:به هر آنچه که مایه پوشش عرفی بدن فرد به گونه ای باشد که امکان رویت آ
مابه ازاءواژهنامه آزادشخصی که وظیفه نگهداری اموال دیگران را بعهده دارد و مال هم در زبان فارسی معانی زیادی دارد .در مبحث عامیانه روستایی و عشایری مواظبت کردن از احشام را به مالبان میس
درعواژهنامه آزادمطابق نقل تاریخ نویسان دختران عرب وقتی به سنّ بلوغ می رسیدند به دارالندوه، که توسط قصی بن کلاب ساخته شده بود، می رفتند و در آن جا پارچه ای که با خود برده بودند