لی ریوواژهنامه آزادلیمندا:فرشته ی تاریکی و لی ریو:ریو دختر . آونکی:موجود خاکستری و پدر لی ریو براکنو فرشته ی تاریکی . ریو دختر .
لیپولیزرواژهنامه آزادعمل زیبای که برای رفع چاقیهای موضعی و برطرف کردن چربیهای موضعی شکم، پهلوها و پائین کمر استفاده می شود
لی ریوواژهنامه آزادلیمندا:فرشته ی تاریکی و لی ریو:ریو دختر . آونکی:موجود خاکستری و پدر لی ریو براکنو فرشته ی تاریکی . ریو دختر .
لیوهواژهنامه آزاددیوانه دیوانه دیوانه ، مجنون ، از خود بی خود لیوه در گویش بختیاری به آدم دیوانه گفته میشود.کسی که خودرا به دیوانه بازی میاندازد
لیاناواژهنامه آزاددختر درخشنده بانوی درخشان و زیباروی؛ نام فارسی مرکب از لیان به معنای درخشان و الف نسبت. || لیانا نام روستایی از توابع دیوان دره است.
لیداواژهنامه آزادرهبر ، سرگروه - از واژه لیدر می آید . شهری در بلارووس. از نام رودخانه مشتق شده. منشا اسم لیتوانیا هست. به یونانی محبوب همه.