لوواژهنامه آزادلوو درزبان لری بختیاری باضمه و یعنی بزرگ مثلا دالو=مادربزرگ دا=مادر لو=بزرگ لُوْ:(low) در گویش گنابادی یعنی لب ، کنار ، بغلِ
آللوواژهنامه آزادبه معنای خاندان بزرگ که آل به معنای خاندان و لو به زبان لری و ترکی پسوند میباشد و به معنای بزرگ
لوواژهنامه آزادلوو درزبان لری بختیاری باضمه و یعنی بزرگ مثلا دالو=مادربزرگ دا=مادر لو=بزرگ لُوْ:(low) در گویش گنابادی یعنی لب ، کنار ، بغلِ
آللوواژهنامه آزادبه معنای خاندان بزرگ که آل به معنای خاندان و لو به زبان لری و ترکی پسوند میباشد و به معنای بزرگ
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد