لوادهواژهنامه آزاد(لَوادِه)نام یکی از پهلوانان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی در شاهنامه(چاپ مسکو) ز تخم لواده چو هشتاد و پنج سواران رزم و نگهبان گنج
لوادهواژهنامه آزاد(لَوادِه)نام یکی از پهلوانان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی در شاهنامه(چاپ مسکو) ز تخم لواده چو هشتاد و پنج سواران رزم و نگهبان گنج
ولمیدنواژهنامه آزادهر چند استاد بهار والمیدن را به کار برده است به معنی استراحت کردن ولی من معتقدم که در لری به شکم لم می گوییم مثلا لمو یعنی شکمو و نیز گوش دراز و شل را وال می گو