لوادهواژهنامه آزاد(لَوادِه)نام یکی از پهلوانان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی در شاهنامه(چاپ مسکو) ز تخم لواده چو هشتاد و پنج سواران رزم و نگهبان گنج
ثواشهواژهنامه آزاد(پارسی کهن) جا و مکان، فضا، از ریشۀ اوستایی. به همین معنا، همتای توَشتری در متون ودایی. مشتق از ثوارتَهی هند و ایرانی به معنای « تْوَر/ ثْوَر » به معنی جا و فضا
لوادهواژهنامه آزاد(لَوادِه)نام یکی از پهلوانان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی در شاهنامه(چاپ مسکو) ز تخم لواده چو هشتاد و پنج سواران رزم و نگهبان گنج
نان تیریواژهنامه آزادنان تیری در بختیاری، نانی شبیه به نان لواش است که به زبان بختیاری به آن "تیری"می گویند. ضخامت این نان تا ۲ میلی متر، قطر آن بین ۳۵ تا ۴۰ سانتی متر وشکل آن دایره
سیلواژهنامه آزاد(ترکی) مرکب از سو (آب) و ائل (علامت جمع)؛ به معنی هجمۀ آب. تنداب، لور (بخوانید چون بور)، لف (بخوانید چون کف). "لور" و "لف" در زبانهای بومی ایرانی روان اند. آنه
بطاقهواژهنامه آزادبطاقة. [ ب ِ ق َ ] (ع اِ) سیاهی چشم . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). حدقه . (یادداشت مؤلف ). || پاره ٔ کاغذ که بر آن رقم قیمت نوشته میان طاقه گذارند.