لنگرگاهواژهنامه آزادلِنْگِرْگاه:(lengergah) در گویش گنابادی (گبری) یعنی قربانگاه ، محل ارتباط با عالم مردگان و اجنه (دیوها) و قربانی برای خدایان
لنگ لنگوواژهنامه آزادنان بازی کودکان در استان فارس که بچه ها به ترتیب با یک پا، مسافتی از یک راه را می پیمایند و وقتی پایشان قبل از علامت مورد نظر بر زمین بگذارند بازنده محسوب می شو
لنگ د هواواژهنامه آزادلِنْگ دِ هَواْ:(leng de hawa) در گویش گنابادی یعنی پا در هوا، بلاتکلیف ، مستأصل ، درمانده ، وامانده ، بدبخت و بیچاره
مُنجِزی:وفا کننده به عهد، برآورنده حاجت و نیاز دیگران. نام تیره ای از طایفه بهداروند هفت لنگ ازایل بزرگ بختیاری.واژهنامه آزادرواکننده حاجت
لنگرگاهواژهنامه آزادلِنْگِرْگاه:(lengergah) در گویش گنابادی (گبری) یعنی قربانگاه ، محل ارتباط با عالم مردگان و اجنه (دیوها) و قربانی برای خدایان
کردلرواژهنامه آزادنوعی ریسمان بزرگ و کلفت برای بستن کشتی ها در لنگرگاه یعنی هر جا آب (دریاچه یا رودخانه) باشد به محل سوار شدن قایق یا ...، کردلر گفته می شود. در منطقه ای که در قد
کوپلواژهنامه آزادلنگری که به وسیله دو نیروی مساوی و خلاف جهت که در یک صفحه نیستن ایجاد می شود به نام کوپل شناخته می شود.
لنگ د هواواژهنامه آزادلِنْگ دِ هَواْ:(leng de hawa) در گویش گنابادی یعنی پا در هوا، بلاتکلیف ، مستأصل ، درمانده ، وامانده ، بدبخت و بیچاره