tremblingواژهنامه آزادلرزیدن ، مرتعش شدن ، لرز، لرزه ، ارتعاش ، ترساندن ،لرزاندن ، مرتعش ساختن ، رعشه
دروشیدنواژهنامه آزادلرزیدن (پهلوی) دِروشیدَن، دِرَفشیدَن؛ لرزیدن از ترس یا سرما. (دروشیدن ویژه جاندار است، مثلاً برای زمین لرزه به کار نمی رود.)
انتفاضهواژهنامه آزاد(اِ تِ ض ِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تکان دادن ، لرزیدن . 2 - نام نهضت انقلابی مردم فلسطین .