خلشتواژهنامه آزادخِلِشت؛ لجوج، پسر نازدانه ای که همیشه با دیگران لجبازی می کند، پسری که همواره خشم و لجبازی می کند.
آستین مرقعواژهنامه آزادلباسی مندرس که با تکه هایی از پارچه ای دیگر باز سازی شده است. کنایه از لباسی که از جنس لباس توانگران و ثروتمندان نیست