26 مدخل
(لِف) مانند، مثل، شبیه
پیششن.
خلاص شدن از، رهایی یافتن از.
قلق (چیزی) دست (آدم) آمدن
گلّه ی گاو
لاف زن، دروغگو
لطف خدا مهر خداونی نام باستانی لطف الهی
لثه لثه
لاف می زند، سخن بیهوده می گوید.