لورواژهنامه آزادLewer به معنی لب در حالتی که مقداری آویزان باشد در مورد حیوانات و گاهی انسان برای تحقیر یا کنایه مجرای آب ؛ بویژه اگر در اثر بارندگی بوجود آمده باشد ، شیله.
لرواژهنامه آزادبزاق دهان ، مخاط یا مایع لزجی که از فرج احشام بعد از وضع حمل می آید. لِر ّوک به کسی گویند که آب دهانش همیشه روان است لِر، آب دهان، بزاق، آبی که ناخودآگاه یا در
گاجلواژهنامه آزاد(روستای سنگ چارک داراب) (gaajel) گلیم، زیراندازی که با مو یا پشم یا پارچه های کهنه رشته رشته شده می بافته اند؛ به نوع اول گاجل مویی، و نوع دوم گاجل پشمی، و نوع
لرواژهنامه آزادبزاق دهان ، مخاط یا مایع لزجی که از فرج احشام بعد از وضع حمل می آید. لِر ّوک به کسی گویند که آب دهانش همیشه روان است لِر، آب دهان، بزاق، آبی که ناخودآگاه یا در