قبلواژهنامه آزادقِبَلَ:(ghebala) در گویش گنابادی یعنی نوشته ، کِتابَت || قِبْلَ:(ghebla) در گویش گنابادی یعنی تاول حاصل از سوختگی بدن ، تاول ، سوختگی
قلواژهنامه آزاد(قَل) پاره، تکه، نصف؛ وقتی گفته میشود قلِش کن یعنی آن را دو تکه کن(نصف کن)، اما وقتی گفته میشود قل قلِش کن یعنی آن را چند تکه کن. قل(تکهها ممکن است مساوی یا
روازواژهنامه آزاددو رشته زنجیر که یوغ گاو را به مَلَه یا آلات شخم زنی یا زَنِوَز وصل می کرد (مله تخته ای بود که _قبل و بعد از آبیاری زمین کشاورزی_ برای هموار کردن زمین استفاده م
سیاق و سباقواژهنامه آزاداز سوق به معنای بعد و قبل سیاق:بعد سِباق:قبل مثال:هنگام مطالعه آیات قرآن،به سیاق و سِباق آن،توجّه کنید.
ریزه وند (ریزوند)واژهنامه آزادقدیمی ترین مردمان و ساکنان اولیه پشتکوه ایلام که قبل از ورود خان والی ابوقداره به پشتکوه در آنجا سکونت داشتند و از نظام ایلیاتی که مقام آن توشمالی بود برخوردار
افارقهواژهنامه آزادافارقه افریقاییانی بودند که اصالت بربر داشته و قبل از ورود خوارج به شمال افریقا با رومی ها مختلط شده و آیین و اعتقادات آن ها را نیز پذیرفته بودند .
وزمکیواژهنامه آزاد(Vezmaki) نام کوه و دره ای در بخش سدۀ اقلید که ییلاق عشایر محسوب می شود و مبنایی برای راهنمایی کوه نوردان است، مثلاً می گویند:قبل از وزمکی، یا بعد از وزمکی.