قمر در عقربواژهنامه آزادوقتی ماه وارد برج قمر که یکی از صور فلکی است می شود می گویند قمر در عقرب است کنایه از وخامت اوضاع
قار و قیرواژهنامه آزاد(گچساران) داد و بیداد، فریاد، صدای ناهنجار، سروصدا، بلند فریاد زدن، فریاد از عصبانیت.
لیلاجواژهنامه آزادلیلاج نام تخته ای است که در زمان قدیم بر روی آن قمار می کردند و هر که را در این کار خبره بود می گفتند لیلاج است. امروزه برای نشان دادن حرفه ای بودن و خبره بودن
باختنواژهنامه آزادباختِن درگویش لرکی و باختِه، علاوه بر معنای ازدست دادن و بردوباخت در قمار به معنی رقصیدن و بازی کردن می آید که در زبان پهلوی هم به همین معنا آمده است ولی در زبا
بنهادنواژهنامه آزادقرار دادن، پَهن کَردَن، گُستردَن او ندا کرده که خوان بنهاده ام نایب حقم خلیفه زاده ام مثنوی- دفتر اول- مولوی
اسکورتواژهنامه آزادبه محافظت و نگهبانی کردن از سلامت (چیزی یا کسی) که در رده های حساس و مهم از لحاظ طبقه بندی قرار میگیرد را اسکورت کردن میگویند