قلوانیواژهنامه آزادپیش قراول جلودار لشکر یا دسته گروه نوک پیکان نگهبان قلعه پادزهر از یک نوع گیاه بیابانی طایفه ای در قطیف شبه جزیره عربستان
قلوواژهنامه آزادوسیله ای برای جوشاندن جهت دم کردن چای درجنگل بیشتر چوپانان وکارگران بیابانی از آن برای گرم کردن آب استفاده می کنند
قلورواژهنامه آزادقُلُوْرَ:(gholouwra) در گویش گنابادی یعنی مچاله کردن ، جمع و جور کردن ، فشردن در آغوش
بطلمیوس قلوذیواژهنامه آزادو ساکن و مرکز عالم است و فرضیات این منجم تا ظهور معلم معروف کوپرنیک مسلم بود مثل آنکه هنوز در نزد بیشتر منجمین ایران مسلم است و بعد بواسط این دانشمند فرضیات بطل
قلورواژهنامه آزادقُلُوْرَ:(gholouwra) در گویش گنابادی یعنی مچاله کردن ، جمع و جور کردن ، فشردن در آغوش
بردواژهنامه آزادbard - سنگ . قلوه سنگ بر وزن فرد/سنگ/سنگ سفت/سنگ کف رودخانه در گویش بختیاری به معنی سنگ می باشد سنگ (کردی). (لری) [bard] سَنگ.
کرنوواژهنامه آزادکُرنو، کرنون؛ گونه ای نان گرد و کلفت که در تنوری به نام کرنو(ن) و روی قلوه سنگ های داغِ نسبتاً بزرگ (کلوخ کرنو) پخته می شود. خاستگاه این نان شهرستان شهربابک است