قلمبواژهنامه آزادقُلُمْبَ:(gholomba) در گویش گنابادی یعنی کنایه ، سخنی که در آن ریشخند پنهان است ، سخن سنگین و کنایه آمیز که منظور شخص را غیر مستقیم می رساند
بمبوواژهنامه آزادبَمبو /bambo/ تلمبه، تلمه دستی که با آن نفت و غیره بکشند. (جنوبی، آبادانی) بَمبو؛ پمپ آب. بمب معرب پمپ، و او به معنی آب است. اصطلاحاً به پمپ های فشاری آب که قبل
چراغ زنبورىواژهنامه آزادچراغ زنبوری توسط ماکس گرتز در سال ۱۹۱۶ اختراع شد. برای روشن شدن چراغ، توری با بخار الکل گرم می شود. سپس توسط تلمبه ی دستی، نفت درون مخزن سربسته فشرده می شود. حر
برواژهواژهنامه آزاداصطلاح یک واژه عربی و قلمبه است و جمع آن نیز مشکلتر است:اصطلاحات. چون فرهنگهای زیادی را دیدم و برابری برای آن نیافتم واژه برواژه که جمع آن میشود برواژگان را برا