قلواژهنامه آزاد(قَل) پاره، تکه، نصف؛ وقتی گفته میشود قلِش کن یعنی آن را دو تکه کن(نصف کن)، اما وقتی گفته میشود قل قلِش کن یعنی آن را چند تکه کن. قل(تکهها ممکن است مساوی یا
جوهر سربواژهنامه آزادجوهَرِ سُرب:سنگ لیتارژ، جوهر سرب، جسمی است به رنگ سرخ یا زرد که بیشتر از سرب و قلع گرفته می شود؛ برای ساختن مرهم به کار می رود و به آن، سنگِ مردار هم گفته می شو
قلاوندواژهنامه آزادقلا و به تبع آن قلاون ( قلاوند ) نامی قدیمی است و البته نام طایفه ای بزرگ ( طوایف و تیره هایی )، که در زیر مجموعه ی ایل دیرک ون قرار گرفته است . http://shirzad
طریقیت و موضوعیتواژهنامه آزاد«موضوعیت» و «طریقیت» (از اصطلاحات اصول فقه)؛ گاهی صفت قطع واقع شده و گاهی صفت اماره می باشد، در هر دو مورد؛ اگر قطع یا ظن (گمان) در حکم شرعی قید شده باشند و حکم
سورگانواژهنامه آزادسُورگان ـ محلی برای سور دادن.قلعه ای یهودی نشین که در تهیه و تدارکات و سور لشکر ساسانی بر کناره زاینده رود قرار داشته و دشتی بر کنار قلعه و رودخانه زاینده رود ب