گعدهواژهنامه آزادگعده در اصل قعده و واژه ای عربی است که به معنای نشستن، دوره گرفتن و دور هم نشستن است. در فرهنگ عربی به دور هم نشستن و گپ زدن، قعده، می گویند. این واژه در فارسی
مونتواژهنامه آزاد(مؤنت) (مُ ن نَ ) رنج و زحمت ، خرجی و قوت . حاکم این سخن را عظیم بپسندید و اسباب معاش یاران فرمود تا بر قاعده ماضی مهیا دارند و مؤنت ایام تعطیل وفا کنند..(گلستا
سهندواژهنامه آزادنام کوه اتشفشانی خاموش در استان آذربایجان شرقی در جنوب شهر تبریز و نام دهی در کوهپایه همان کوه سهند:کوه سهند که واژه ی «سهند» از دو واژه ی « سه» به معنی سر و «
چای چالواژهنامه آزادمعادلی است که از سی یا چهل سال پیش در زبان جهرمی به معنای فلاسک به کار می رود. گویا به قاعده ی یخچال ساخته شده. و به صورت مخفف چِی چال بیان می شود.