فندواژهنامه آزاد(فِند)مانند، مثل، شبیه (این واژه هم اکنون در گویش شوشتری متداول است) فند(فَنْد)در گذشته واحدی برای متراژ زمین، باغ یا ملک افرادبه شمار میرفته برای مثال یک فند
سپوهینواژهنامه آزادنام روستایی در راه قزوین،رازمیان که نزدیک به روستای کامان و علین است. شغل بیش تر مردم این روستا باغداری است. به این دلیل اهالی این روستا کشاورزی نمی کنند ، چون
درسنکواژهنامه آزاددرسنک. [دّ ر سٍ ن َ ک] دهی است جزء دهستان اشکور بالا از بخش رحیم آباد شهرستان رودسر بالاتر از بخش شوئیل و 130 کیلومتری قزوین و جمعیت آن نزدیک به 170 نفر (51 خان
فندواژهنامه آزاد(فِند)مانند، مثل، شبیه (این واژه هم اکنون در گویش شوشتری متداول است) فند(فَنْد)در گذشته واحدی برای متراژ زمین، باغ یا ملک افرادبه شمار میرفته برای مثال یک فند
فندرسکواژهنامه آزاداین واژه از دو بخشِ فِندِر (از ترفند که در اینجا به معنی محل دیدن یا دیده شدن) و رِسک که به معنیِ سپیدان دژ (قلعه میران) قلعه سپید تشکیل شده و به معنایِ جایگاهِ