فقر زداییواژهنامه آزادکمرنگ کردن و زدودن فقر از جامعه و ایجاد رفاه برای اقشار کم درآمد و آسیب پذیر جامعه و تأمین نیازهای اساسی مردم. معادل poverty alleviation در انگلیسی.
خط فقرواژهنامه آزاد(اقتصاد، جامعه شناسی) آستانۀ فقر؛ حداقل درآمدی که برای زندگی در یک کشور خاص در نظر گرفته می شود. معادل Poverty line در انگلیسی.
خوفواژهنامه آزاد(خ ُ )(غیررسمی)(مستعمل فقط در گفتار) سخت، پیچیده، بسیار مشکل، طاقت فرسا، چنان دشوار که از نزدیک شدن به آن بیم رود. مثال:تیمشون تمرینای خوفی میکنه.
ولیواژهنامه آزادپسوند ( ...ولی با تلفظ:uli) فقط در لهجه شهرکردی وجود دارد مانند واژه خاکولی به معنی خاکی. چاقولی=چاق