فاعل شناساواژهنامه آزاد(= سوبژه = سوژه ) به کننده عملی اطلاق می گردد / مفهومی فلسفی است که در مقابل ابژه قرار می گیرد
فضل آبادواژهنامه آزادنام روستایی است از بخش نجف آباد اصفهان. می گویند اقوام زرتشتی، که در زمان شاه عباس از یزد به نجف آباد اصفهان کوچانیده شدند، در این روستا ساکن شده اند. (و به همی
دااواژهنامه آزادداا (daa) درگویش لری ولکی به مادر گفته می شود. درگویش لکی، دا به تنهایی به معنی داد، بخشید،... است و همان معنایی را دارد که در فرهنگ دهخدا آمده یعنی از ریشۀ فعل
کوانتومواژهنامه آزادرفتار ماده 2جور بحث میشود1:-رفتار ذره ای -2-رفتار موجی (wav) . شاخه ای از علم فیزیک که رفتار موجی ماده را مورد مطالعه قرار میدهد فیزیک کوانتوم نامیده میشود . مو
بستواژهنامه آزادفعل اسنادی را گوییم. نمونه:نهاد و گزارا و بست همان مسند و مسندالیه و فعل اسنادی هستند. (زابلی) (best) ایست! وایستا.
نیوشواژهنامه آزادبن مضارع و فعل امر از نیوشیدن؛ گوش بده، گوش بسپر، بشنو. || در ترکیب به معنی شنونده، نیوشنده: سخن نیوش.