فضولیواژهنامه آزادتو فضولی؟ در محاوره، به معنی:به تو ربطی نداره؛ در کاری که به تو مربوط نیست، دخالت نکن.
عنر عنرواژهنامه آزادکنایه از پیمودن یک مسافت نالازم یا یک پیمایش بی نتیجه این کلمه به صورت قید برای فعل های "رفتن" یا "آمدن" به کار می رود مثال 1:عنرعنر تا میوه فروشی رفتم ولی بسته
لولوواژهنامه آزادلولو:(lwlw) در گویش گنابادی یعنی جیش، شاش. || نام یک دیو باستانی که از نام آن برای ترساندن کودکان برای نرفتن به تاریکی یا فضولی نکردن استفاده می شده است ، دیوی