فرگشتواژهنامه آزادفر (پیشوند) + گشت (گشتن و تغییر یافتن). «فر» در اینجا اسم نیست و از این جهت به معنی فرّه و جلال و شکوه نیست، بلکه یک پیشوند است به مفهوم پیش رفتن و ادامۀ روند ه
آماریلیسواژهنامه آزاددختر چوپانی که در شعر ویرژیل چوپان ها را می فریفت و از وظیفه چوپانی باز می داشت. در این کار دختری دیگر به نام نیرا نیز یار او بود.
مادهواژهنامه آزادماده یک واژه پارسی است که برگفته از زبان پهلوی است . ماده در پهلوی بیشتر برای مواد بکار رفته تا جنسیت. نمونۀ پهلوی: مادیشت = مادّه اشیا ماتَک = مادّه اشیا ، ماد
فرسشواژهنامه آزادنام روستایی از استان لرستان در توابع شهرستان الیگودرز برگفته از نام سه امامزاده ی متبرکه مدفون در این روستا میباشد کلمه ترکیبی فرسش = ( فــر + س + ش ) فر= شکوه