فرو کردنواژهنامه آزادگستردن، دراز کردن. سر برآور از گلیمت ای کریم پس فرو کن پای بر قدر گلیم منطق الطیر عطار، ت؛شفیعی:ش.بیت:379
دنیاواژهنامه آزادواژه اوستایی و پهلویک دنیا dunyā به معنای مکان زیرین یا جهان پایینی ساخته شده از واژه اوستایی دو به معنای دون فرو (مانند *دوچیسر=دون چهر-فرومایه-پست گوهر) و پسو
تشرشرواژهنامه آزاد(مصدر عربی، ساخته شده از شرشر فارسی) صدای فرو ریختن آب و مانند آن. در بیت زیر به معنی صدای ادرار کردن به کار رفته است:بر گدا چون خشم می گیرد می زند انسان تشر/ ک
گلمواژهنامه آزادگُلُم:گُ-لُ-م:میم ساکن = جرعه=جرعه ای از هر نوع مایعاتی که نوشیدنی باشد.مانند یک گلم آب خوردن.مردم استان کرمان و شهرستان سیرجان از این واژه استفاده میکنند. گُ ل
خزورانواژهنامه آزادخَزَوران:(اخ) پهلوان تورانی که افراسیاب او را به همراه چند تن دیگر به سیستان فرستاد تا با زال نبرد کنند. اما زال آنان را با گُرزی فرو کوفت./ دیو سیاه. در نبرد ب
گلپیدنواژهنامه آزادفروماندن در کاری یا در راهی یا در انجام عملی به خاطر اینکه قدرت ونیرو یا توان ما در مقایسه با آن کار بسیار کم بوده ودر واقع ما بدون اینکه فکر کنیم ومشورت کنیم و