فرو کردنواژهنامه آزادگستردن، دراز کردن. سر برآور از گلیمت ای کریم پس فرو کن پای بر قدر گلیم منطق الطیر عطار، ت؛شفیعی:ش.بیت:379
درچاکیدنواژهنامه آزاد(لری اندیمشک) چاک خوردن و تنبیدن و فرو ریختن. بیشتر برای ساختمان به کار می رود.
نشسواژهنامه آزادنِشَسْ:(neshas) در گویش گنابادی یعنی فرو رفتن زمین در خودش ، فرو ریختن ساختمان در زمین