فرهنگواژهنامه آزادفرهنگ مجموعه ای به هم پیوسته از دانش ها، آگاهی ها، تجربه ها، باورها،ارزش ها، هنجارها، ایستارها و مهارت های لازم و ضروری برای زندگی اعضای جامعه است. بدون فرهنگ ا
چزابهواژهنامه آزادچَزابه؛ به نظر می رسد این واژه تغییر یافتۀ واژۀ «چغزابه» بوده که شکل های « چغزواره»، «چغزپاره» و «چغزباره» به همین معنی کاربرد دارند. در فرهنگ معین ذیل واژۀ «چغ
آیینه ی اسکندرواژهنامه آزاددر شهر اسکندریه (که بنای آن به اسکندر مقدونی منسوب است) در رأس شمال شرقی«فارس» که جزیره ای در بندر اسکندریه است، یک فانوس دریایی قرار داشت که به دست «بطلمیوس» ب
ریشاواژهنامه آزادریشا نام بوشهر کنونی در دوره هخامنشیان بوده که ساکنانش کیریریشا ایزدبانوی تمدن عیلام و همسرش ناپیریشا، خدای بزرگ لیان و عیلام را مورد ستایش قرار میدادند. برخ
مرسانازواژهنامه آزادمرساناز:دخترزیباو بی نظیرآسمانی باعث فخر و مباهات که وجودش رفاه نعمت وآسایش همیشگی را هدیه می آورد. مرساناز نامی است دخترانه،که دردل خود چندین نام زیباوپرمعنی